• وبلاگ : بي تار و پود...
  • يادداشت : بخوانيد...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 13 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خواهرم.
    ... مي بيني؟.... دوستاي قديم؟؟؟؟.... نابود شدنم ... پودر شدنم....
    آره
    ديدي؟
    حتي تويي كه وقتي ميمودي با چه هيجاني .... ميخوندي و برام مينوشتي... ميبيني؟... آجي جانم.
    شايد الان بعد از اون اوضاع اصلا ساکت باشم بهتره.. من دارم لمس ميكنم كه اونهايي که ميخواستن يه دوستو تو دوستاش له کنن خراب کنن نابود کنن خيلي خوب به هدفشون رسيده ند... ولي راسش من از بچه هاي مذهبي توقع درايت خيييييييييلي بيشتر از اينها داشتم....
    بله همونطور كه دها بهم گفت بجز عذر خواهي و پاك كردن كامنتا كاااار ديگه اي از دستم بر نمياد.... كه اونم بقول شما شااااايد با گذر زمان ... شاااايد بتونه سيمرغي رو ت ذهنتون زنده كنه.چه ميتونم بكنم؟ تو بگو؟ ... با آبروي رفته كار ديگه اي هم ميشه كرد؟ با راز بر ملا شده كار ديگه اي هم ميشه كرد؟....
    درداي اين مدت اخير يكي از دليلايي بود كه منو واداشت با اين حال و روز جسميم برم زيارت قيصرم ... فقط به اين اميد كه كمي سبكم كنه... فقط برا اين كه شايد آرومم كنه....
    خواهرم. جز شرمساري ندارم .. پس هيچ نميگم. چون حق با شماست. اينا رو برا دها هم نوشتم كه مثل شما و خيليهاي ديگه .... . ميدوني؟ همه اينا همه اين كم آوردن من ميدوني فقط مال يه چيزه... اونم اينه كه هدف من خدايي نبوده و نيست. اگه واقعا هدفم الهي مي بود هرگز با كم و زياد شدن ميزان تحويل گرفتن بچه ها ذهنم مشغول نميشد...هرگز به تعداد كامنت فك نميكردم...

    بله همه اينها اگه

    اگه

    اگه هدف من از نوشتن خدا بود.
    اما ميبيني كه نيست. ... و هم خودم خوب ميدونم و هم همه ميدونن كه انجام كار خالص برا خدا خيييلي دشواره. اما من حالا فهميدم كه حتي براي خدايي نوشتن تلاش هم نكرده م!!! گاهي وهم ورم ميداشت و تصور ميكردم نيم درصد برا خدا دارم مينويسم.. اما حالا به يقين بايد رسيد كه همون يه نخود هم نبوده....
    آجي بهر حال... حلال كن. بابت شكسته شدن يك سيمرغ و برجا موندن يه كلاغ كه گاهي ترجيح ميده جغد بودن رو....
    حلالم كن
    هيچي برا دفاع از خودم ندارم كه بگم.
    همين